loading...
داستان,مطالب جالب,جك و...
reza بازدید : 200 پنجشنبه 1390/08/19 نظرات (0)

در زما ن های گذشته فردی مؤمن وثروتمند غلامی خرید و به منزل آورد در منزل از او پرسید:نام تو چیست؟ غلام گفت:هرچه صدایم کنی!  پرسید:چکار ی بلدی؟ غلام گفت:هر کاری تو بگویی! پرسید:چه غذایی میخوری؟غلام گفت:هرچه تو بدهی! پرسید:کجا می خوابی؟ غلام گفت:هر کجا که تو بگویی! آن مردبا ناراحتی گفت:تو مرا مسخره کرده ای؟این چه جواب هایی است که می دهی؟ غلام گفت:مگر نه این است که من بنده ی شما هستم؟ آن مرد گفت:بله! غلام گفت:کدام بنده ای به صاحب خود میگوید به من فلان غذا را بده ومرا به فلان اسم صدا کن،فلان کار را به من بده و فلان محل را برای خواب من آماده کن صاحب من تویی وهر طور که خواستی میتوانی با من رفتار کنی وکار من فقط اطاعت است.

آن مرد با خود فکر کرد و گفت:اگر راه و رسم بندگی این است که غلام میگوید،پس من چطور بندگی خدا را میکنم که دائما میگویم چرا این را به من ندادی و فلان چیز را به من بده و اوضاع مرا این گونه کن... مدام دستور میدهم و چرا وچرا...


برچسب ها راه و رسم بندگی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
slm be dustaye gole khodam adresse jadide in web ro mizaram k sar bezanid unja dastanaye bishtari gozashtam o kollan dg unja matlab up mikonam biayn hatman inam az adress : www.cliff-hanger.rozblog.com :* :*
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به کدامیک از موضوعات این وبلاگ علاقه دارید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 84
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 492
  • بازدید سال : 8,460
  • بازدید کلی : 26,446